در طی این چند سال خیلی از شما عزیزان لطف کرده و هدایا و نامه های بسیار زیبا و ارزنده ای را برایم ارسال داشتید که یادِ تک تک تان را در ذهن و قلبم زنده داشته و بنوعی آرامش بخش روزهای سخت من بوده اند؛
از کتابچه ها و کار دستی ها و کارت پستال ها و نامه ها گرفته تا عروسک های رنگا وارنگ و جور واجور..
راستش درِ کمدم رو که باز میکنم دیگه برای نگهداری بقیه یادگاری های شما جایی وجود نداره؛
مثلا همین دیشب تو یکی از قفسه ها چندتا از عروسک های قشنگی رو دیدم که یکی از شما بچه های عزیز برام فرستادید ، خیلی دوست داشتنی و بامزه هستند؛
مطمئنم نظیر این عروسکها زیاد دیدین اما برای من اینها خیلی باارزش و متفاوتند چون عزیزی که اینها رو فرستاده زحمت کشیده و برای هرکدومش یه دست لباس خوشگل بافته که مادر من خیلی ازشون خوشش اومده ؛
تازه باورتون نمیشه که خواهرزادم هرچقدر اصرار کرد اونا رو بهش ندادم چون واقعا خیلی برام عزیزند.
و معتقدم کسیکه این عروسکها رو برام فرستاده درس بزرگی رو بمن داد